ایلیا یفیمویچ رپین نقاش توانمند و معروف روسی است که از آثار ماندگاری به جای مانده است. آثار این نقاش که در قرنهای ۱۸ و ۱۹ میزیسته است نقش بسیاری در وارد کردن هنر نقاشی روسیه به اروپا داشته است به طوری که بسیاری او را با تولستوی ادبیات مقایسه میکنند. رپین که در مرز میان امپرسیونیسم و رئالیسم قدم بر میداشته در نگاهش به سوژهها امپرسیونیسم و در منظرش نقاشی رئالیسم به شمار میرود که همواره به قشر ضعیف و زحمتکش جامعه توجه ویژهای داشته است. رپین در اولین نقاشی حرفهای خود نیز نگاه خود را متوجه این گروه از جامعه کرده است. رپین در سالهای آغازین انقلاب صنعتی فعالیتهای حرفهای خود را به شکل جدی آغاز نمود و به همین دلیل جای تعجبی ندارد که در بین آثارش سوژههای این چنینی به چشم آید. کرجی کشان ولگا که رپین آن را محصول سه سال تلاش خود میداند در بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۸۷۳ خلق شده است. اصلیترین موضوع در این اثر نمایش سختیهای زندگی مردم فقیر در آغاز عصر انقلاب صنعتی است. در واقع بارکشان در جامعه بورژوازی آن دوران قشری کاملا فراموش شده به شمار میرفتند، نقش پررنگی در فعالیتهای اجتماعی نداشتند و قشر زحمتکشی بودند که در حاشیه جامعه حضور داشتند و توجهی در جامعه بورژوازی به این مردم فقیر نمیشد و در حاشیه زندگی میکنند. رپین با کشیدن کشتی بخار در تابلوی کرجی کشان ولگا در پس زمینه، به دوران انقلاب صنعتی اشاره میکند و به عنوان زمینه تمام توجه خود را معطوف بارکشان میکند. نکته قابل توجه اینست که هر کدام از بارکشان این اثر شخصیت منحصر به فردی دارند و نقاش به شکل سینمایی به کرکتر سازی برای این نقشها میپردازد و برای هر بارکش شخصیت مجزایی در نظر میگیرد. این به نوعی نمادی از فراگیری فقر در میان گروههای مختلف عامه مردم است. فقر و رنج پیر و جوان، عاقل و جاهل نمیشناسد، تنها این فقیران هستند که در رنج بردن و پذیرفتن این وجود دائمی مشترک هستند. اگر چه این اثر رئالیسم است اما رپین در قالب رئالیسمهایش به سمبلهای مورد نظرش نیز اشاره میکند. در ساحل اسکلتهایی به عنوان نمادی از مرگ دیده میشود رپین این اسکلتها را بسیار قابل توجه و بارز در میانه تصویر ترسیم میکند تا تاکیدی بر آن داشته باشد. در کنار آن به نمادهای شخصیت پردازانه نیز اشاره دارد. پیر مرد جلویی با حالتی بیتفاوت در حال کار است با اینکه بیرمق به نظر میرسد اما دست از کار نمیکشد، این شخصیت به عنوان نمادی از تجربه طولانی فردی است که شرایط را ناچارا قبول کرده است و راهی جز این نمیبیند و به نوعی تسلیم شرایط است. در کنار او مردی با نگاهی خشمگین به بیننده مینگرد این سبب شده تا بیننده خشم ناشی از فقر و نادیده گرفته شدن این بخش از جامعه را به سرعت درک کند. در انتها مردی که سرش به سمت پایین است مسیرش از بقیه جدا و ناتوانتر از بقیه به نظر میرسد که در واقع نمادی از پایان کار این گروه است. از پای درآمدن به نوعی تقدیر این مردم به شمار میرود. رپین لباس تمام بارکشان را تیره و چهره آفتاب سوختهشان را بسیار رنجور کشیده است مگر پسر جوانی که متمایز از بقیه لباس روشنی به تن دارد و برخلاف بقیه سرش رو به بالاست و به دوردست ها خیره شده. او نمادی از نسل جوانی است که میتواند تفاوتها را رقم زده و آینده روشنتری بسازد. این تصویری از ظهور روزنهای از امید دردل ناامیدیهاست.