خیابان پاریس یک روز بارانی، عنوانی جذاب و دراماتیک برای یکی از شاهکارهای گوستاو کایبوت نقاش امپرسیونیست فرانسوی است که در مدت کوتاه عمر خود آثار درخشانی بجای گذاشته است. او که از مدرسه ملی هنرهای زیبا فارغالتحصیل شده بودند از رهبران جنبش هنری امپرسیونیست به شمار میرود اما امپرسیونیست او بیش از هر چیز دیگری به رئالیسم نزدیک است. او که در تلاش برای ترسیم آنچه که میدید و آنچه که وجود داشت بسیار مصمم بوده در وابستگی به رئالیسم امپرسیونیستیاش گرفتار آمده بود. علاوه بر آن گرایشهای کایبوت آنگونه بوده که اگر تکنیکهای امپرسیونیستی را از آثار او حذف کنیم بسیاری از آنها نمیتوانستند تابلوی امپرسیونیستی به شمار روند. پاریس یک روز بارانی شاهکار رنگ روغن روی بوم کایبوت به سوژه مورد علاقه امپرسیونیستها یعنی روتین زندگی مردم در شهر و روستا اختصاص دارد. در این اثر دو عنصر کلی و اساسی وجود دارد یکی مردمی که در رفت و آمد هستند و دیگری شهر، معماری، خیابانها و بناها. این دو عنصر در تضاد مقیاسی با یکدیگر هستند. خصوصاً در قیاس ساختمانی که در خط یک سوم سمت چپ اثر دیده میشود و مردمی که از زیر آن رفت و آمد میکنند پارادوکس بزرگی دیده میشود که کایبوت برای دامن زدن به این پارادوکس و تصویر ارائه شده مورد نظرش ساختمان را به پرسپکتیو: دونقطهای و حتی سه نقطهای با نقطه گریزی با فاصله زیاد برده است و ارتفاع ساختمانهایی که در عمق به بیننده نزدیکترند را از کادر نقاشی خارج کرده است. در میان این معماریهای مدرن و باشکوه آن روزهای پاریس مدرن شده انسان موجودی تنها به شمار میرود. انسانها در این اثر همگی غریب با هم به نظر میآیند تا آنجا که حتی هنگام عبور به یکدیگر نگاه نمیکنند و در حالتی از افسردگی و فرار به نظر میرسند حال آنکه باران در شهر زیبایی مانند پاریس میتواند یک عصر لذتبخش و دلانگیز را رقم بزند و این نه ناشی از بدبینی کایبوت نسبت به جامعه مدرن که ناشی از واقعگرایی او است. چراغ شهری که کار را به دو بخش جانبی تقسیم کرده است در دو سمت خود تناقض و تناسب دیگری را رقم زده. زوجی که در سمت راست حجم این بخش را کامل پر کردهاند و در سمت چپ ساختمان عظیمی که در دوردست قد برافراشته است قرار دارد. سنگفرشها نیز خود بر روی خط افق قرار دارند. در زیر خط افق سنگفرشها زمین است که در اختیار انسانهاست و در بخش بالای آن آسمان که به تسخیر ساختمانها در آمده است. اگرچه این اثر در سوژه و برخی تکنیکها و ساختگیهای ذهنی اثری امپرسیونیست به نظر میرسد اما در آن خبری از ضربات قلم آثار امپرسیونیستی نیست و با توجه به نوع دید نقاش که به شکل ترسیم واقعی علاقه دارد میتوان آن را اثری رئالیسم به شمار آورد.