فرانتس یوزف هایدن آهنگساز برجسته اتریشی قرن هجدهم است که از پیشگامان موسیقی دوران کلاسیک بشمار میرود. هایدن را بایست یکی از موثرترین موزیسینهای تاریخ دانست، چه که هنرجویانی مانند بتهوون و موتزارت داشته و از طرفی از آهنگسازان آوانگارد سمفونیها و کوارتتهای زهی میباشد. تعداد آثار این آهنگساز و رهبر ارکستر برجسته بسیار زیاد است که او را در زمره یکی از پرکاربردترین آهنگسازان دوره خویش قرار میدهد. بخش بزرگی از این رزومه به ساخت سمفونیهایش اختصاص دارد. سمفونیهای هایدن به راستی نقطه درخور توجه زندگی هنری او هستند. یکی از معروفترین این آثار سمفونی ۹۴ – شگفتی، سمفونی شماره ۲ از مجموعه دوازده گانه سمفونی لندن است که آخرین سمفونیهای هایدن بشمار میروند که نقطه عطف تاریخ موسیقی کلاسیک بحساب میآیند.
هایدن این سمفونی را در سال ۱۷۹۱ و در جریان سفر نخستش به لندن نوشت و یک سال بعد خودش اجرای آن در تالار میدان هانوفر لندن رهبری کرد، اثری که اغلب آن را با نام سمفونی شگفتی میشناسند. نامی که با توجه به شکل و شمایل موسیقیاش اتفاقا نامی بسیار برازنده است، چرا که هایدن در این اثر چتدباره شنوندهاش را سوپرایز میکند و خط دریافتی موسیقیایی او را میشکند. در هر لحظهای در این سمفونی میبایست منتظر سکتهای در اجرا میبود، سکتههایی که اغلب با شدت زیاد نتها اتفاق میافتاد، برای مثال سکتهای که پس از بخش اول موومان دوم – آندانته – رخ میدهد. موومانی که سرعتی متعادل دارد، در آغازی ملایم دچار سکته شدیدی میشود و یکی از سوپرایزهای اصلی به شنونده رخ میدهد. از آن مهمتر بازگشت مجدد موسیقی به خط و تم اصلی خود پیش از سکته رخ داده است؛ چیزی که منتقدان آن را بیش از هرچیزی به حس طنازی هایدن مرتبط میدانند. شروع این اثر در موومان اول، در آداجیو نوشته شده، بسیار آرام و با وقار نواخته میشود اما این به معنی خالی بودن موومان از سکته یا انرژی و حرارتی که در کل اثر مانند نشاط پراکندهای وجود دارد، نیست چنانکه موومان که در ریتم ۴/۳ آوازی آغاز شده، در یک روند رو به بالای ریتمی به مرحله ۸/۶ میرسد. موومان دوم در ۴/۲ و سل ماژور که از ۴ واریاسون در فرم اصلی موومان بهره میبرد، یکی از پر شگفتیترین دقایق آثار را به گوش شنوندگان میرساند. برای درک بهتر این سوپرایزها به محدوده دقایق ۱۱ تا ۱۴ این سمفونی گوش دهید! موومانهای سوم و چهارم هر دو در تمپوی آلگرو و با سرعتی بالاتر از قبل نواخته میشوند و قطعه را به سوی پایانی کاملا انرژیک و پر جنب و جوش میبرند، موومان قینال از همان آغاز بسیار شاد و با وقار آغاز میشود و همنوازی سازهای بادی برنجی و ارکستر زهی در آن بسیار هماهنگ و پیش برنده است و به نشاطی فزاینده تبدیل میشود، همان نشاط و شعفی که در تمام ریتم اثر به گوش میرسد و هایدن نیز به دنبال آن است؛ خلق اثری شاد و بازیگوش !
هایدن برای خلق این شاهکار ۲۳ دقیقهایاش به یک ارکستر کامل کلاسیک نیاز داشت. اجرای این اثر با دو فلوت، دو ابوا، دو فاگوت (باسون)، دو کُر (هورن)، دو ترومپت، تیمپانی، و سازهای زهی شامل ویولنها (اول و دوم)، ویولاها، ویولنسلها، و کنترباسها سازبندی شدهاست و در سل ماژور نوشته شده، هرچند تغییرات متنوع در نتهای این قطعه سبب شده تا اثر را به سختی بتوان در یکی تحلیل کلی قرار داد و از ثابتهای برای آن استفاده نمود، چرا که تغییر، بازیگوشی، شیطنت و غافلگیر کردن همه؛ در واقع تلاشهای هایدن در این سمفونی با شکوه هستند که نتیجه بخش هم بنظر میرسند !