واسیلی واسیلیویچ کاندینسکی نقاش و نظریهپرداز روسی قرن نوزدهم و بیست میلادی است که پدر نقاشی انتزاعی بشمار میرود. به واقع کاندیسنکی نخستین نقاشیهای انتزاعی را خلق کرده و یکی از تاثیرگذارترین هنرمندان قرن بیستم در دنیای هنر بشمار میرود. از نکات جالب توجه در مورد کاندیسنکی این است که او آغازگر نقاشی آبستره است و با این حال سالها در مدرسه مکتب باوهاس تدریس میکرده! کاندینسکی بیش از هر چیزی بخاطر ترکیببندیهای ذهنیاش شناخته میشود. با نگاه کردن به نقاشیهای واسیلی کاندینسکی که از تاثیرگذارترین نقاشان سبک انتزاعی قرن بیستم است، متوجه استفاده به وفور از رنگها و حجمها در آثار او میشویم. نقاشیهای واسیلی به وضوح از محتوا جدا شده و از رنگهای سیاه و تیره کوبیسم فاصله میگیرد. کاندیسنکی برای رنگهایش روی پالت دو نقطه اثر و ارزش قائل است: یکی تاثیر زیبایی شناسی و بصری بر روی جسم است. این اثر میتواند نتیجهای مانند یک شعف معنوی را ایجاد کند، و یا عمیقتر از آن، در روح مخاطب تکانی بوقوع نشاند.
واسیلی در نقاشیهایش بدنبال این بود که نوع خاصی از ادراک حسی وجود دارد که میتواند خود را به شکل نوع دیگری از تجربه حسی بروز دهد، همانگونه که رنگ مثل صدا یک مولفه اساسی در ادراک حسی به حساب میرود و گاه فرد با دیدن یک رنگ طعم یا بویی خاص را حس میکند، واسیلی هم در صدد بود احساسی که از طریق حس شنوایی از قطعات موسیقی به شنونده منتقل میشود را دقیقا با دیدن نقاشیهایش منتقل کند. در واقع واسیلی به دنبال ترکیب ۲هنر والای هنرموسیقی و نقاشی بوده .
در تابلوی farbstudie quadrate که تمرکز بر روی رنگها و ترکیببندی آنها کنار هم فارغ از توجه به حجم یا جسم است، احساسات و ترکیب و تبدیل آنها نقش اصلی را ایفا میکند، چرا که با حجم و فرم مشخصی طرف نیستیم و شاهد همنشینی رنگها هستیم، مثل اصواتی در موسیقی که میتوانند بم یا زیر باشند. در واقع پدیدهی سینستزیا در روند نقاشی نقش بنیادین دارد. بطورمثال رنگ قرمز که در این اثر خیلی زیاد مشاهده میشود؛ بیانگر جریان تلاطم زندگی و تلاش است که میتوان آن را به آلات موسیقیایی که صداهای بلند و قوی دارند مثل ترومپت، شیپور یا نتهای عمیق ویولنسل (طبق رسالهی معروف معنویت در هنر واسیلی ) ربط داد. رنگ بعدی که جلب توجه میکند زرد است که بیانگر شادابی گرما و البته همچنین هیجان و جنون و مثل صدای شیپور یا ترومپت باشد. رنگ بعدی که با اینکه مقدارش در نقاشی اندک است اما جلب توجه میکند آبی است که بیانگر عمق و آرامش و درونگرایست و معادل موسیقیایش فلوت و چیانو است. در واقع ترکیب این رنگها در کنارهم و صدایی که از کنارهم قرار گرفتن این آلات در هر یک ترکیب و در نهایت در کل نقاشی قرار گرفته یک تصویر شاهکار آهنگین میباشد. در farbstudie quadrateکاندینسکی احساسات و مفاهیم عمیق و البته سمبلهای مد نظرش را در قالب همنشینی رنگها در فرمی مبهم به نمایش گذاشته است. فرمی که اهمیت موثری ندارد و بستر پالت رنگی نشات گرفته از ذهن کاندینسکی است. رنگ که نقطه اثر کاندینسکی بر روی مخاطب است، نقطه اثری که میبایست آن را سمفونی با شکوه رنگها خطاب کرد با تمام ظرافتهای موسیقیایی !