بنفشه متولی، کارشناس هنری و نقاش جوان ایرانی است که سالهاست به آموزش نقاشی نیز اشتغال دارد. متولی متولد سال ۱۳۶۵ در آمل است؛ در کارنامه هنری متولی یک نمایشگاه انفرادی، یک نمایشگاه گردانی و دهها نمایشگاه گروهی از جمله بینال استریل درسدرن آلمان در سال ۲۰۱۹ دیده میشود. زندگی هنری بنفشه متولی با باورهای اجتماعی و هویتیاش گره خورده است. در آثار متولی به وضوح میتوان رد پای نگرانیهای هویتی، اجتماعی و جنسیتی او را مشاهده کرد.
در مجموعه پیشین متولی با نام ترک، متولی همین دغدغههای هویتی را از میان خاطرههای شخصی و جمعی تصویر میکند و در آخرین مجموعهاش بنام پیله نیز، بر همین مهم تکیه دارد و سعی در بیان دغدغههای اجتماعی و هویتیاش، از طریق آثارش دارد، بنابراین به کل آثار متولی و خصوصا مجموعههای اخیرش مانند ” ترک ” و ” پیله ” را نمیتوان آثاری شخصی بحساب آورد، هرچند متولی از تجربههای شخصیاش در زندگی روزانه در آثارش بخوبی بهره میبرد و این رد پا را میتوان در نقاشیهایش به وضوح یافت.
ترک یکی از آخرین مجموعههای رونمایی شده متولی و محصول سال ۱۳۹۷ است که به طور اختصاصی در اولین نمایشگاه انفرادی آثار متولی در گالری ایسو به نمایش در آمد. این مجموعه آثاری از رنگ روغن بر روی بوم هستند که در ابعاد نسبتا بزرگ ” عموما ۱۰۰ * ۱۰۰ ” ترسیم شدهاند. جدا از نگاههای کانسپتچوال و مفهومی متولی در این مجموعه، آنچه که بیش از پیش در این مجموعه اهمیت دارد، تبحر متولی در پرداخت جزییات و داستانسازی است. متولی در این مجموعه لحظه فریز شدهای از زندگی را به تصویر نمیکشد، یک آن را ثبت نمیکند و دنیای واحهای را بدنبال خود ندارد، متولی داستانسرایی است که به هنر ترسیم نیز اشراف دارد از همین روست که در این مجموعه داستانها نقش بسیار پر رنگی ایفا میکنند. این همان چیزی است که در میان همهمهی تکنیکی و فضاهای شخصی اغلب در دنیای نقاشی امروز ایران از دست رفته است، اما متولی بخوبی به این حوزه وارد شده.
هرچند در برخی از آثار این مجموعه، ابهام موجود در داستان بیش از آن است که برای مخاطب عام قابل فهم باشد؛ این مسئله میتواند ناشی از تجربهگرایی متولی مانند هر هنرمند کانسپچوالیست دیگری باشد که سبب ایجاد پیچیدگی در فهم آثار میشود. از سوی دیگر نگاه متولی به مسئله در این مجموعه، به خودی خود مبهم است. متولی بیش از آنکه بتواند در داستانسراییهایش از پس جواب ها بر بیاید، به طرح سوالهای پشت هم میپردازد، سوالهای پیرامون انسان درمانده و خستهی امروز ایران، انسان معاصری که خود را با فولاد و شیشه و آهن هم عصر میبیند، در سرعتهای جنونآمیز گرفتار آمده و در مه و دود شگفتانگیز دنیای امروز، جز تلاشهای پی در پی و دست نیافتنهای پی در پی، چیزی جز بار خستگی بر دوش کشیدن را با خود نمیبیند.
نگاه متولی به این صورت مسئلهها اما، نه در نقد انسان امروزی، بلکه برخوردی موشکافانهتر به صورت موضوع است. شخصیتهای آثار این مجموعه دختر بچههایی هستند در فضاهایی وهمآور که اغلب نگاهی بزرگ سالانه دارد و کمتر با دنیای کودکان پیوند خورده است، اما کارکتر اصلی کودک است؛ با لباسهای کودکانه، اسباببازیهای کودکانه و عروسکی که در کنارش دارد. متولی در دریافت و انتقال احساسات و خصوصا تجربه احساسات انسانی، نگاهی رو به درون دارد. او در انسان معاصر امروز، کودکی را میبیند که به شکل جدا نشدنی با امروزش پیوند خورده است، کودکی که در روح معاصر انسان رسوخ کرده و با تمام تجربیاتش از تولد تا امروز آمده است. کودکی که درون خانوادهای معین، تربیتی معین میپذیرد، هویتی معین به او داده میشود و به شکل معینی رشد میکند تا در دنیای آدم بزرگها قدم بردارد. هویتی که خواه ناخواه بخشی از آن تحمیلی است و میتواند روح انسان امروز را بشکند یا حداقل ترکی در آن ایجاد کند؛ همانطور که هر کودک، نماینده بخشی از زندگی امروزی انسان معاصر است، در عصری که انگار انسان نمیداند و نمیداند و نمیداند .
مانند تابلوی کودکی با لباس آبی و تاجی از گل که مقابل لابیرنت پیچیدهای قرار گرفته است. کودک روان انسان امروز است با تمام تجربههای پشت سر نهاده و لابیرنت استعاره از زندگی انسان در عصر مدرن، لابیرنت به شکلی پیچیده و از جنس زمین است، تصویری از سازههای انسانی دارد و در کارکرد متناسب و هارمونیک در بازی پالت رنگی آبی و قهوهای سیر میکند. گیجی و ابهام کودک در چهرهاش برای ورود و شکست این لابیرنت مشخص است. ابهامی که در اثر دیگر این مجموعه جای خود را به تنهایی و سرگردانی کودک و پناه بردنش به عروسکش میدهد، مانند انسان تنها و حیران امروز در عصر سنگلاخها و مهها، در دوران پاییزهای پشت سر هم و ترس فراگیری که در احساسات درک نشده شخصیتهای کودک هر اثر قابل مشاهده است؛ کافیست به تابلوی کودکی که در ساحل، مانند انسانی که در سوگ روح کودکی از دست رفته گریه میکند نگاه کرد تا تکههای معما گونه متولی، آسانتر از قبل بنظر بیاید.
پرداخت جزییات و شخصیتها در مجموعه ترک قابل ستایش است. نگاه رئالیسم و پر از جزییات متولی به شخصیت، برای مخاطب عام خصوصا این آثار را بسیار باورپذیر میکند تا حدی که اثری مانند کودک خوابیده بر روی سنگ فرش، بیش از نقاشی به یک تابلوی حماسی شباهت دارد، دقت در ترسیم بافتها، پرداخت ریز به ریز چهره و اعضای صورت کودکها، نورپردازی رئالیسم و البته نگاهی کانسپتچوال در پس این خطوط رئال، سبب شده تا داستانهای متولی در این مجموعه بسیار باورپذیر و همراه کننده باشد، تا یکی از موفقترین مجموعههای متولی را که به حق شایسته تحسینها بوده است، در قالب مجموعهای در خور توجه در نقاشی امروز ایران پذیرفت و از آن نام برد.