سارینا فاضلی را نه به واسطه پختگی درخشان و توانمندی شگفتانگیزش، نه بخاطر اینکه نامی توانسته برای خود دست و پا کند و نه بخاطر تعدد نمایشگاههایش، بلکه به عنوان یک هنرمند جوان و گمنام با آرمانهایی اصیل و ساده میتوان ستود. سارینا فاضلی متولد آمل ایران است و کمی بیشتر از ۱۸ سال سن دارد. این هنرمند جوان که عضو گروه هنری برجاس نیز میباشد، موفقیتش را مدیون جهانبینی ساده و نگاه بی پیرایهاش به اطراف است. سارینا فاضلی بسادگی از تکلفهای هنری دست و پا گیر دور است و هم چنان شمههایی از دنیای کودکی با او همراه است، نکتهای که باعث میشود مخاطب عام بیشتری را با خود همراه ببیند و این برای این هنرمند تازه کار، نکته مثبتی بشمار میرود. مجموعه فسرده، مجموعهای از آثار آکرلیک بر روی بوم است که فاضلی در سن ۱۷ سالگی منتشر کرد. این مجموعه پیغام ساده و واضحی دارد، فاضلی انسان را در مقابل طبیعت میبیند و تیر انتقاداتش را با نشان دادن برخی از این صحنهها، به سوی انسان نشانه میرود. در جهان مصرفگرایی و صنعتی معاصر، در حالی که شاید نقاشان بیشتر از هر قشر دیگری، از مسئولیتهای اجتماعی فاصله گرفتهاند و در انزوای شخصی و دنیای خیالی و ذهنی خود بسر میبرند، دغدغههای محیطی فاضلی نقطه قوت و قابل ستایش اوست. در این مجموعه عموما با پرندههایی مواجه هستیم که در حال دست و پنجه نرم کردن با سازههای انسان ساختی هستند که فضا را محدود می کنند. پرنده در مقام نماینده طبیعت و سازه ها در مقام هر آنچه که انسان به سر طبیعت میآورد، تقابلی ساده و دلنشین را رقم زدهاند. در اثر شماره ۱ این مجموعه، سازههای بتنی ساختمانی در حال ساخت را شاهد هستیم که فاضلی آنها را بصورت اغراق شده و در یک پرسپکتیو نسبی سه نقطهای ترسیم کرده است تا قدرت، عظمت و آسمان خراشیدن این سازهها را بیشتر نمایش دهد، در فضایی در میان این سازهها، پرندهای در حال پرواز است، اما آنچه که نمایان است، پرواز پرنده نه آنچنان که باید است. بنظر پرنده – که پرنده شکاری و وحشی بنظر میرسد – در یک زندان نا آشکارا اسیر شده است. فاضلی برای نمایش این اسارت، تاچهایی به رنگ سفید مانند یک خراش در محیط حضور پرنده در آسمان ترسیم کرده است، تاچهایی سریع و خشن که به وضوح پرنده و آزادی او را نشانه رفته است. نکته درخشان در این اثر پالت رنگی آن است. اگر چه پرنده به شکل رئال و سازهها نیز رئال هستند، اما فاضلی هنرش در رنگبندی را در آسمان بکار برده است، آسمان دلگیر و خفه در تنالیتهای از خاکستری تا بژ، همگی آغشته به درصدی از رنگ قرمزم که سبب شده است تا آسمان مورد نظر، مانند یک عصر دلگیر و مرده از روز جمعه بنظر برسد، آسمان مورد نظر فضلی، بیش از آنکه مامن پرنده و طبیعتی آزاد باشد، محلی خفه و افسرده است که تحت تاثیر سازههای انسانی حسآمیزی و کارکردهای درخشان خود را ازدست داده است و به یک فضای دلگیر کننده تبدیل شده. اگرچه از ایرادات ترسیمی فضلی، مانند خام بودن پالت رنگی سایر عناصر، ناشیانه بودن برخی ترسیمها، عدم تناسب در زوایا و محیط دیداری نمیتوان غافل شد، اما نوع نگاه فاضلی به مقوله هنر و استفاده از آن برای بیان دغدغههای سادهای که مورد غفلت است؛ کار او را بسیار ارزنده جلوه میدهد.