کشتن مرغ مقلد رمانی است که راوی کودک دارد. یعنی داستان از زاویه دید یک ذهن کودکانه روایت میشود. حضور یک راوی کودک که از قضا از شخصیتهای خود داستان است برای مخاطب فضا و اتمسفر کودکانهای را فراهم مینماید.
درون مایه اصلی این داستان نابرابری اجتماعی، تعارضها و تضادهایی است که میان طبقات مختلف اعم از ثروتمند و فقیر، پیر و جوان و کارگر و کارفرما و … رخ میدهد.
در جامعه ترسیم شده داستان ما یک نظام طبقاتی میبینیم که گروهی بر گروه دیگر اولیتر و مسلط تر هستند.
داستان به زندگی سیاهان میپردازد، سیاهانی که زمانی “نگرو” خوانده میشدند. و این به منزله یک توهین و تحقیر برای اینان در جامعه آمریکا بود.
رمان فضایی طنز گونه شاد و مکالمه محور دارد. سیستم روایتی داستان به شکل زمانی خطی و مستقیم است. یعنی با یک قصهگویی یکنواخت در آن روبرو هستیم. تمایل نویسنده داستان به خلاصهگویی و خلاصهسازی در جای جای داستان به چشم میخورد.
از نقطه نظر ژانر میتوان کشتن مرغ مقلد را در زیرشاخه گوتیک طبقهبندی کرد. ارتباط تنگاتنگ با جامعه جنوب امریکا و فرهنگ جنوب این خطه در ژانر هم خودنمایی کرده و خودش را به ما میشناساند.
داستان مرغ مقلد افزون بر گوتیک بودن داستان دادگاهی هم به حساب میآید. نباید فراموش کرد که بخش قابل توجهی از داستان در داخل دادگاهها میگذرد.
ستینگ داستان از نقطه نظر جغرافیایی به یک شهر کوچک تعلق دارد. این منطقه در ناحیه آلاباما قرار دارد. شهری خیالی که میکامب نام دارد بستر حوادث داستان میشود. این شهر در دنیای واقع وجود ندارد و زاده ذهن نویسنده خودش میباشد.
این داستان هم از الگوی آنتاگونیست پروتاگانیست تبعیت میکند. پروتاگانیست داستان اسکوت است. اما از برخی از نظرها میتوان آتیکوس را به خاطر دفاع از تام رابینسون پروتاگانیست داستان دانست.
هر دوی این اشخاص، اشخاصی سمپاتیک با روحیاتی شکننده هستند.
نتیجهگیری مهم داستان ضرورت مفهوم اخلاق و آموزشهای اخلاقی در بین افراد و در میان جوامع است. جوامع انسانی، به خصوص کودکان میبایست این امور را بیاموزند. آموزش و تحصیل در نقطه دید داستان و از زاویه دید این افراد عنصری است که میتواند هدایت و اصلاحگر هم باشد.
داستان به نژادپرستی میپردازد، نژادپرستی را نقد کرده و به چالش میکشاند. جزییات و کم و کیف نژادپرستی و آثار سو آن را مورد تجزیه تحلیل قرار میدهد.
نگاههایی که به سیاه پوستان میشود و زاویه دید جامعه نسبت به آنان با نگاهی انتقادی از سوی نویسنده داستان مورد کنکاش قرار میگیرد. دروغ نیز از چیزهایی است که توسط نویسنده داستان بررسی و به نقد گذارده میشود.
طی چنین دیدگاهی دروغ عیب و نقص تعریف میشود و مورد نکوهش قرار میگیرد.
داستان عنصر قانون را نیز مورد بررسی قرار میدهد، به نقش قانون میپردازد و میزان نقشآفرینی و تاثیرگذاری آن را در اجرای عدات مورد کنکاش خود قرار میدهد.