سفر به مرکز زمین در زیر مجموعه ژانر علمی تخیلی و ماجراجویانه طبقهبندی میشود. داستان به دنبال ممکن کردن غیرممکنها است. ستینگ داستان تخیلی و متنوع است در آغار داستان ما با جامعه شهری اروپای قرن ۱۹ روبرو هستیم به خصوص کشور آلمان، اما در ادامه به زیر زمین میرویم، رفتن به زیر زمین امریست تخیلی که تا کنون اتفاق نیفتاده است از این رو طبیعی است که نویسنده مجبور شود با توصیفاتی تخیلی این اتمسفر را توصیف نماید و ژول ورن در این فقره بسیار موفق عمل کرده است.
آتشفشان در داستان نقش بنیادینی دارد، پرفسور اوتو لیدانبراک شخصیت ماجراجویی است که قصد دارد این سفر را انجام دهد، او معتقد به انتقال از طریق گدازههای آتشفشانی است. مقدمه طولانی داستان به کشف این ورود به مرکز زمین میپردازد.
در همینجا با وجوه شخصیتی پرفسور لیدنبراک آشنا میشویم و او را مردی جسور و بیباک مییابیم. این ویژگی مهم که در شخصیتپردازی وی به آن توجه شده است تا پایان داستان حفظ میشود.
تیم ماجراجوی داستان یک جوان وفادار به نام اکسل دارد، در شخصیتپردازی اکسل او را فردی مطیع میبینیم او بسیار به مقتدای خودش یعنی عمویش وفادار است و در این مسیر بسیار به یاری وی میپردازد.
شخصیت دیگری که در داستان حضور فعال و مهمی دارد فردی است به اسم هانسل که در اصل بلد راه این دو تن میباشد.
ابعاد تخیلی داستان به هنگام حضور در مرکز زمین بسیار پر رنگتر و از قضا بسیار ترسناکتر میشود. قسمت ترسناک این داستان حضور جانوران ماقبل تاریخ است که بسیار قدرتمند و درنده میباشند. مواجهه با هیولاها، فرار از آنها و دهها مورد دیگر که در داستان اتفاق میافتد هیجان را برای خواننده دو چندان میکند.
کهن الگوی عشق نیز در این داستان دیده میشود و حضور فعالی نیز دارد، اکسل که شخصیتی است که در تمام وقایع داستان حضور دارد عاشق گروبن است. گروبن نوه پرفسور لیدنبراک است و این عشق انگیزهی مهمی برای خود اکسل میشود.
پرده گرهگشایی داستان نیز اهمیت زیادی دارد، طی این پرده سه شخصیت ماجراجوی اصلی که ما در طول داستان عموما همراه آنها بودهایم احساس میکنند که در مرکز زمین محبوس شدهاند، نگرانی مشکلات زندگی و خطرهایی که بقای آنها را مورد حمله قرار میدهد بحرانی برای شخصیتهای داستان ایجاد میکند.
پرفسور با استفاده از دانش و خلاقیتش ایدهای برای این گرهگشایی مییابد. گرهگشایی هم از طریق آتشفشان است شخصیتهای داستان خود را ناکجا آبادی میبینند، فهمیدن محل این ناکجا آباد نیز موضوعی است که کنجکاوی مخاطب را تحریک و تهییج میکند.
پس از اینکه شخصیتها در مییابند در جایی در جنوب ایتالیا به زمین بازگشتند پرده سوم داستان نیز تکمیل میشود پروسه عادی سازی از سر گرفته میشود و اوضاع نرمال میگردد. این عادیسازی اوضاع یک لحظه بسیار خوب برای پایان داستان ماجراجویانه و علمی تخیلی میباشد.