دیانا سعادتی، هنرمند عکاس و نوازنده ویولن ایرانی است که در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۳۷۴ در آمل متولد شد. سعادتی که دارای مدرک کارشناسی شیمی است، شهرتش در عکاسی را بیش از هر چیزی مدیون نگاهش به مسیر زندگی است. سعادتی را نمیتوان از دسته هنرمندانی به حساب آورد که ماهها برای پروژهای برنامهریزی و طراحی میکنند، سعادتی هنر را در لحظه و در دقایق هر روز جستجو میکند، در نتیجه عکسهای سعادتی، عموما کادرهای فریز شده از برشهایی از زندگی هستند؛ لحظاتی که در قاب چشم همه انسانها رقم میخورد اما همه انسانها به هوشمندی، آن را ثبت نمیکنند.
این نگاه سعادتی به فضای اطرافش سبب شده تا او سوژهها را در هر لحظه اطراف خود بیابد که ناشی از روتینهای ذهنی اوست. چیزی که در بین خبرنگاران و عکاسان خبری و اجتماعی و البته خیابان بسیار رایج است. سعادتی بدنبال چینش و ساختگی کردن فضاهای عکسهایش نیست، او سوژهها را نمیچیند و با آنها بازی نمیکند تا موقعیتی غیر واقعی و ساختگی خلق کند، سعادتی سوژههایش را میبیند و این بینش لازم برای هر هنرمندی است.
یکی از آثار قابل توجه سعادتی، عکس بازنشستگی است که سعادتی آن را در سال ۱۳۹۸ به ثبت رسانیده است. بازنشستگی در نگاه اول یک اثر بسیار ساده است که در واقع گویی ناشیانه گرفته شده است، اما در واقع بازنشستگی یک نگاه گیرا به یک مسئله تراژیک با بهره جستن بسیار هوشمندانه و تیزبینانه از یک پدیده مانع است .
مهمترین ابزار سعادتی در این اثر محدوده قاب و فوکوسی است که انتخاب کرده. سعادتی لنز را در نزدیکترین جهت به شاخ و برگ درختان انتخاب کرده و از بین آن، بر روی سوژه خود فوکوس کرده است تا از دل این پیشزمینه تار و ناواضح سوژه خود را بیرون بکشد. سوژه سعادتی سادهتر از توضیح است؛ پیرمردی که در گوشه خیابان بر روی صندلی نشسته است و دوران بازنشستگی خود را طی میکند. نحوه نشستن بلاتکلیف مرد، حالت کلافه و بیحوصلهاش، درآمدن به لباس رسمی، در واقع نشانههایی از آخرین تلاشهای مرد برای بازیابی غرور و شکوه از دست رفته در طی زمان و فرسایش است.
پیرمرد تصویری از انسانهاست، در حالیکه تصور میکنند عمری جاودانه در انتظار انسان است و انسان هیچگاه پیر نمیشود، و پیری فقط برای دیگران است، حال آنکه از هر دریچهای، در هر لحظهای از روز، میتوان تصویر گنگ پیری خودش را انسان تماشا کند. پیریای که در احاطه سخت جهان اطراف قرار دارد. حجم سنگین سمت چپ قاب، مانند حجومی است که سوژه اصلی عکس را در خود میکشاند، این تعرض را میتوان از طریق شیاری در حجم سنگین شکافت، فضای پیرامون مرد فضای خالی است، اما سعادتی به زیرکی نه تنها با استفاده از حجم سنگین سمت چپ، فضای خالی و زننده اطراف را پر کرد، بلکه از این ترفند استفاده استعارهای نیز کرده و همینطور تلنگری به کنجکاوی مبهم مخاطبش زده است، اگرچه پیغام اثر واضح است اما به واقع نمیتوان فهمید مرد با چه چیزی روبروست و در فضای مقابل او چه در حال رخ دادن است.
این همزمانی و همزبانی تکنیکال و کانسپچوال، نتیجه نگاه ساده و روتین سعادتی به پدیدهها و عکاسی است، تکلفهای صحنهسازی جای خود را به ترفندهای زیرکانهای دادهاند که به قدرت اثرگذاری یک محصل هنری بینجامد.